سلامی دوباره
باز از آلودگی ها خسته ام
باز از تهران همی دل خسته ام
باز امشب از نوای خانه ها
بانگ و فریاد خجالت رسته ام
حاصلم
من در این وادی سرخ سخره ها
من ورای آب سرد قطره ها
من زمین و خاک سبز باغ را
آب و اشک دیده ها را داده ام
*****
من دلی آکنده از درد می ام
باطنی از خوابهای خوشگلم
بوی باغ یاسمین و یاس را
در هوای باغ عشق است حاصلم
گاه از اين بيهودگي آسودهام
گاه دريا را به ديده سودهام
گاه در پايان يك روز غمين
اندكي با درد خود غيلودهام.
****
گاه با درد آشنايان دلم
گاه با بيگانگان خوشگلم
گاه با درد دل خود مشكلم
گاه هم مشكي براي مشكلم.
****
اينها براي چيست؟
براي زنده بودن
يا زندگي را سودن
براي هرچه باشد
بهتر از در كوچه بودن
از براي مردم آزاري است.
بعد از کلی کلنجار رفتن بلاخره این وبلاگ باز شد و آماده نوشتن. پس
آه ای افسردگان
آه ای آتش برای دیدگان
من ورای سودن بیچارگان
گوشه چشم خدا را دیده ام
آه و اندوه خدا را چیده ام
آری آری
زندگی افسردن پژمردگی است
آسمان این جهان بس دیدنی است
فارغ از هرگونه عیبی دیدنی است
لیک این رویای زیبا خواب دیدنی است.
امروز آري عشق را معني كنم
آرزو را با خودم راضي كنم
من رضاي عشق او خواهم شدن
عشق را تا قاف او خواهم شدن
عشق آري انتهاي آرزوست
آرزو را اين نماز بي وضوست
12 ثانيه و ديگر هيچ
تنها 12 ثانيه كافي بود تا شهري با 100 هزار نفر جمعيت در تمام وسعت ، به تلي از خاك تبديل شود و حدود 50 هزار نفر قرباني بگيرد و 30 هزار نفر را روانه بيمارستانها بكند.(1) يك رخداد طبيعي كه ميتوانست فاجعه نباشد ، برخلاف هر رخداد غيرطبيعي ديگر كه ميتواند فاجعه آفرين باشد. بدين جهت است كه بايد براي يك رخداد طبيعي ناگريز ، ناگزير از اتخاذ شيوهاي هستيم تا به فاجعهاي تبديل نگردد و بيش از اين قرباني نگيرد. سيل نير يك رخداد طبيعي است كه سالها پيش از اين ، بصورت فاجعهاي عظيم قرباني ميگرفت و انسان را اسير خود مينمود. اما انسان ، اين اشرف مخلوقات ، اسير اين مخلوق نشد و به مدد افكار دانايان و همت عالي مسئولان ، اين رخداد طبيعي را مهار گردانيد. هرچند كه در برخي از كشورها گام را فراتر نهاده ، وقوع سيل را بعنوان منبع عظيم انرژي تلقي كرده ، درصدد استفادههاي مفيد از اين رخداد طبيعي هستند.
تراژدي بم ، زماني دردناك تر ميشود كه ميفهميم وقوع آن تنها 4 سال بعد از پايان دهه كاهش بلاياي طبيعي در جهان بوده است. دههاي كه در شروع آن ، زلزله دردناك رودبار را با همين تعداد تلفات انساني ، تجربه كرده بوديم. تجربهاي كه ميتوانست در دهه كاهش بلاياي طبيعي جهان ، منجر به تدوين دستورالعملها و استراتژيهاي مناسب گردد و با حمايت و هماهنگي سازمان ملل ، دانش فني و مهندسي ديگر كشورها را به ارمغان آورد تا بدين ارمغان، ركورد حداقل 13 ساله ايران زلزلهخيز را در زمينه تلفات انساني واگذار نمائيم و همچون ژاپن و كاليفرنيا حتي با بيش از 8 ريشتر نيز خم بر ابرو نيآوريم و در مقابل 3 نفر قرباني كاليفرنيا ، 50 هزار نفر در بم قرباني ندهيم.
و اين تراژدي دردناك، زماني اسفبار ميگردد كه وقوع پيشلرزه هاي متعدد ، خبر از احتمال زلزله سهمگيني را ميدهد. اما اين پيش آگهي بر هيچ زباني نميرود و هيچ قفلي را باز نميكند تا دانشجوئي به زير آوار نرود.(2)
و باز هم اسفناكتر زماني است كه بدون از دست دادن فرصت و بيدرنگ بعد از 24 ساعت از گذشت وقوع زلزله، گروه امداد آتشنشانان و نه گروه نجات آوارگرفتگان ، البته بدون هيچ ابزار و امكاناتي از تهران راهي بم ميگردد تا به امدادگري آوارماندگان اين اولين زلزله كشورمان (انگار اولين) بپردازند.(3)
اما اينك كه در هفتمين روز از وقوع حادثه قلم در دست گرفتهام ، بيش از گذشته – كه معلم آينده ماست – به آينده ميانديشم. به اينكه بعنوان يك دامپزشك قسم خورده ، در بعد از وقوع چنين حوادثي ، چه نقشي ميتوانم در بازيابي سلامتي جسمي، روحي و رواني بازماندگان داشته باشم؟ و نقش من نه بعنوان همكار يك پزشك ، بلكه بعنوان يك دامپزشك چيست؟
در همين زلزله بم ، بيش از 2000 نفر انسان ، زنده از زير آوار بدر آورده شدند و سگهاي زندهياب و جستجوگر كشورهاي روسيه، اسپانيا، فرانسه، انگلستان، آلمان، چك، اسلواك، دانمارك، فنلاند، نروژ، اوكراين و ... در اين امر سهيم بودهاند. ارزش اين سگها با دلار و ريال قابل برآورد نيست چراكه ارزش آنها به كاري است كه ميكنند (نجات يك انسان از مرگ ).
احتمالا اين كشورها، غذا، دارو و تجهيزات مورد نياز حيوانات خود را به همراه آوردهاند و شايد براي بازگشت آنها، دستورالعمل مدون بهداشتي و قرنطينهاي داشته باشند. اما چنين برميآيد كه سازمان دامپزشكي ايران، دستورالعمل مدون و از پيش تعيين شدهاي براي برخورد با چنين رخدادهاي طبيعي نداشته باشد و اگر هم داشته باشد هيچگونه مانور يا تمريني براي آمادگي همكاران دامپزشك انجام نميدهد. بديهي است كه هركس يا ارگاني مسئول وظايف محوله به خود اوست و قصور ديگران ، رافع مسئوليت ما نيست. پس ما بعنوان يك دامپزشك وظيفه داريم خود را از نظر علمي و عملي براي كمك به انسان و دام در چنين مواقعي آماده نمائيم و دستورالعمل مدون و مشخصي براي آن داشته باشيم تا هنگام وقوع حادثه ، بدون نياز به تشكيل جلسه و گردهمائي و هماهنگي قبلي ، بصورت كاملا هماهنگ ، هركسي به انجام هر آنچه به عهده اوست ، به خوبي عمل نمايد. ما بايد تجهيزات بيمارستاني سيار براي درمان، پيشگيري و قرنطينه سگهاي زندهياب و جستجوگر فراهم نمائيم تا بدون از دست دادن فرصت، هيچ سگي حتي براي چند لحظه، از عمليات امدادي خارج نگردد و به نجات انسان كمك كند. همچنين بايد امكانات درماني و اقدامات پيشگيرانه براي جلوگيري از شيوع بيماريهاي واگير دامي در منطقه تدارك ببينيم و با حفظ سرمايه دامي باقيمانده از زلزله، در افزايش اميد به زندگي افراد و روند بازسازي شهر سهيم باشيم.
فردا ، نه تنها فردا بلكه امروز هم دير است. زمان وقوع زلزله بعدي مشخص نيست. چيزي كه مشخص است اين است كه زلزله نبايد لرزه بر اندام ايران افكند. اين رخداد طبيعي بايد كمترين خسارات را از ما بگيرد. پيشگيري بهتر از درمان است اما درمان نيز بجاي خويش نيكوست. اگر ناگزير از اتخاذ درمان هستيم بايد براي انجام آن تعلل نورزيم و فرصت را از دست ندهيم. اما براي اينكه فرصتي از دست ندهيم بايد برنامه مشخصي داشته باشيم. و اين وظيفه هسته تدوين قوانين و دستورالعمل هاست كه با پيشنهاد آئيننامههاي اجرائي مصوب هئيت دولت و دستورالعملهاي لازم بايد گام اول را از همين امروز بردارد كه فردا دير است و زمان وقوع حادثه نزديك.
مراجع:
(1) صفحه 16 از شماره 2684 روزنامه ايران مورخ 11/10/82 ذيل خبر بم شهري زير چادرها
(2) صفحه 6 از شماره 243 روزنامه ياس نو مورخه 11/10/82 ذيل خبر تحيل زلزله بم در پژوهشگاه بينالمللي زلزله شناسي
(3) صفحه 6 از شماره 243 روزنامه ياس نو مورخه 11/10/82 ذيل خبر تحيل زلزله بم در پژوهشگاه بينالمللي زلزله شناسي
قسمت چهارم
16- در ص 176 ذیل تعریف اسناد رسمی ذکر می شود که " تمام اسناد تجاری و غیرتجاری مشروط بر این که در ادارات ثبت اسناد و املاک یا در دفاتر اسناد رسمی ثبت شده باشند، اسناد رسمی تلقی می شوند." در حالیکه به اعتبار عام و خاص و حتی به اعتبار متن کتاب مورد بحث ( ص 163 سطر 9 ) همه اسناد تجاری رسمی هستند.
17- در ص 176 توضیحی مبنی بر داشتن یا نداشتن تفاوت معنی داری بین اعلامیه و اطلاعیه ارائه نشده است.
18- در ص 181 ذیل تعریف دستورالعمل اشعار میدارد که " دستورالعمل ، در حقیقت دستور و شیوه ی چگونه انجام دادن آیین نامه ها و مقررات اداری است." در حالیکه در متن کتاب و مورد بند 4 از همین نامه نکات دیگری را در این ارتباط گوشزد می کند.
19- در ص 182 در تعریف رییس اعداد نامربوطی که احتمالاً به چاپ و اشتباه چاپی مربوط است به چشم میخورد.
20- در ص 186 وقتی از نامه های اداری که تمام هم و غم نویسنده در این کتاب معطوف آن بوده است ، اشاره ای به میان می آید نامه های رسمی را وقتی در یک اداره وارد و ثبت می شوند " اداری " می گوید در حالیکه به اعتبار مضامین ص 19 کتاب ، نامه ها به اعتبار مکان نگارش و عرضه و اجرای آن که در موسسات دولتی است ، "اداری " و به اعتبار ثبت و ضبط در دفاتر اداری " رسمی " نامیده می شوند.
اما کار نیک ، حداقل باید با سخن نیک تحسین شود و من هرچند ناچیزم اما نهایت تشکر و امتنان خود را به مثابه پای ملخی به پیشگاه شما سلیمان عزیز تقدیم می کنم و قدم های شما را در یکسان کردن و حتی استاندارد نمودن مکاتبات اداری صمیمانه ارج می نهم و بر همت والای شما در اصلاح نظام نوشتاری غبطه می خورم. البته پیشنهادی هم دارم و آن اینکه با تحول اطلاعات و ظهور پدیده های جدیدی چون رایانه و اینترنت و .... می باید به تحولات اداری نیز دست یازید و از این امکانات بهره جست.
مثلاً اگر تقریر نامه با فونت ها و سایز متفاوت قلم ها تا دیروز براحتی مقدور نبوده است ولی امروز مقدور شده است ، مناسب به نظر می رسد سایز فونت قلم و ... در نظام اداری مد نظر باشند و مثلاً هرگاه مقام پایین برای مقام بالا نامه ای را امضاء می کند سایز قلم عنوان و نام و نام خانوادگی امضاء کننده از سایز قلم نام و نام خانوادگی و عنوان گیرنده نه تنها بزرکتر نبوده بلکه برای احترام کوچکتر نیز انتخاب شود.
خداوند همه خدمتگزاران این ملک و سرزمین را نگهدارد.
دکتر محمد حسین مسعودی گاوگانی
E.mail: dvm_masoudi@hotmail.com
قسمت سوم
-6 در ص 25 تفاوت نامه های محرمانه با سری و خیلی محرمانه با کاملاً سری یا فوق سری روشن نشده و توضیحی ارائه نشده است.
7- در ص 29 و سطر 11 آنجا که مقام پایین به مقام بالا نامه می نویسد مقرر است پیش از عنوان اداری گیرنده ، نام و نام خانوادگی نوشته شود. در صورتیکه در مثال پیشنهادی این مورد رعایت نشده است.
8- در ص 41 و ص 42 رطب خورده منع رطب می کند. یعنی در ص 42 وقتی نکات نامه نوشته شده را بررسی می کند مورد دوم ایراد را ، استفاده بیش از حد از کلمات عربی ذکر می کند و جالب آنکه در بازنویسی و تصحیح نامه، کلمه " مطالعه کردم" را به جای کلمه " خواندم " می گذارد.
9- در ص 58 سه رکن گزارش از نظر نویسنده ، توصیف دیده ها و شنیده ها ، تجزیه و تحلیل آنها و ارائه راه حل به منظور مشکل گشائی است اما همین نویسنده در ص 69 ارکان گزارش را موضوع ، گیرنده و هدف ذکر می کند.
10- در ص 97 و سطر 12 به سادگی می توانستیم بجای " هفتگی گزارش کار خود " کلمات " گزارش کار هفتگی خود" را قرار دهیم.
11- در دو سطر آخر ص 97 بخش نامه های دولت به وزارت خانه ها جزو نامه های برون سازمانی قلمداد شده است اما آیا دولت را نمی توان از وزارت خانه های خود جدا ندانسته و آنرا در مجموع یک سازمان قلمداد کنیم؟
12- در ص 156 و ص 157 در الگوهای پیشنهادی برای دعوت نامه ( به نظر می رسد دعوتنامه بهتر از دعوت نامه باشد چون این دو کلمه با هم ادغام و یک کلمه ساخته شده است.) تاریخ ، زمان و ساعت برگزاری مراسم مشخص نشده است.
13- در ص 175 تعریفی که از آیین نامه ارائه شده است بیشتر به تعریف اساسنامه شباهت دارد. کمااینکه در مثال های پیشنهادی ( تشکیل شوراهای محلی ، انتخابات ) هیچکدام توسط موسسه عام یا خاص و به منظور تنظیم امور موسسه تهیه و تدوین نشده است.
14- از جمله نامه های مربوط به حقوق قضا ، اظهارنامه است که اشاره ای بدان نشده است و به نظر می رسد مشابه معنی ابلاغ نامه باشد.
15- در ص 176 هنگامیکه اساسنامه تعریف می شود آنرا قانونی ... تعریف میکند. در حالیکه قانون مفهوم خاصی دارد و قانون را قانون گذار( نمایندگان مجلس و دیگر مراجع ذیصلاح بسته به شیوه اداره حکومت) وضع می کند.
قسمت دوم
1- در چارت انواع نوشته ها در ص 3 به اعتبار قالب ، اشاره ای به کتاب و اخیراً وبلاگ و ... نشده است. مثلاً مکاتبات اداری تالیف شما از نظر قالب در کدامیک از تقسیم بندی های مورد اشاره حضرتعالی قرار دارد؟
2- در ص 7 که از گونه های مختلف مکاتبات اداری سخن رفته است اشاره ای به تقاضانامه یا درخواست ، ابلاغیه ، دستور و ... نشده است. حتماً خواهید گفت در حالت کلی مصداق نامه خواهند بود اما آیا اطلاق نامه به بخشنامه نیز می تواند مصداق داشته باشد؟
3- در ص 9 در کادر مربوط به نکته ، به انواع مکاتبات اداری ، ابلاغ نامه، آیین نامه ، اساس نامه ، صورت حساب ها و ... نیز اضافه شده است. در صورتیکه در ص 7 و ذیل عنوان گونه های مختلف مکاتبات اداری به آنها اشاره ای نشده است.
4- در همین کادر آیین نامه از دستورالعمل جدا نوشته شده است ولی در ص 119 به نظر میرسد شما خود این دو را یکسان میدانید. اما به نظر بنده آیین نامه معمولا در هئیت دولت مصوب شده و شامل مواردی است که بصورت کلی باید برای انجام امری در نظر گرفت. مثلاً برای اکثر قوانین مصوب مجلس ، هئیت دولت آیین نامه اجرائی تصویب کرده و ابلاغ میکند و گاه در خود آیین نامه ممکن است قید نماید که دستورالعمل اجرائی این آیین نامه را مثلاً سازمان دامپزشکی کشور نوشته و اجرا خواهد نمود. مثلاً در آیین نامه اجرائی ماده 10 قانون سازمان دامپزشکی کشور که در جلسه 4/10/1373 هئیت وزیران تصویب شده است ذیل ماده 24 قید شده است که" ضوابط و دستورالعمل های لازم برای اجرای مفاد این آیین نامه توسط سازمان دامپزشکی کشور تنظیم و اجرا می شود." حال آنکه دستورالعمل را که به نظر بهتر است راهکار بگوئیم بالاترین مقام یک سازمان حقوقی ( یا هر آنکس که ایشان، وی را مصدر صدور راهکار قرار داده اند) بعد از مشورت یا تصویب در شورای معاونین ابلاغ میکند و نیز به مصوبه هئیت وزیران ندارد.
5- در ص 24 و 25 توضیحی برای نامه های دستوری که در سطر سوم از ص 24 بدان اشاره شده است ، دیده می شود هرچند که در اکثر صفحات کتاب معمولا از دستور به نوشته رییس در کنار نامه (هامش یا پی نوشت) نام برده می شود.
حضور با سعادت جناب آقای دکترحسن ذوالفقاری
با سلام و دعای خیر
سعادتی شد که به مناسبت آزمون ضمن خدمت آئین نگارش و مکاتبات اداری چاپ دوم کتاب مکاتبات اداری تالیف حضرتعالی را (ISBN: 964-7908-02-4) هرچند خلاصه وار مطالعه نمایم. اما از آنجا که برای هر مطالعه ای یاداشت هایی برمیدارم مناسب دیدم یادداشتهای خود را برای احیانا استفاده و در صورت صلاحدید اظهارنظر بحضور ارسال نمایم. بسیار ممنون خواهم بود اگر لیاقت شنیدن یا خواندن نظرات شما را داشته باشم.
با تشکر و احترام
دکتر محمد حسین مسعودی گاوگانی
دوست دارم همدمی پیدا کنم
دوست دارم آتشی برپا کنم
سینه را غوغایی از دریا کنم
عشق ها با سینه موسی کنم
دوست دارم شطحی از دریا شوم
برگ سبز خواب را امضاء شوم
در سرای گوشه تنهای دل
دری از اعماق ناپیدا شوم
احمد امشب ناله با می میکند
ناله با آوای دل هی میکند
شطح را امشب بیا بیدار کن
خواب را در قصه اغیار کن
شطح ها یک قطره دریا میکند
عشق را در صدف ها میکند
شعرهایم شطح لیلی میکند
آتش شور هویدا میکند
رحم کن بر من افتاده که چون افتادم
بر سر عشق تو رندانه زبون افتادم
باید امشب عشق را تا فرامرز زمین آبی اندیشه ها
تا بناگوش خر دون پیشه ها
تا نگاه سبز عاشق پیشه ها
تا فرامرز سپاه بیشه ها
باز خواند و گلی از بوی مهر
در همآغوشی آن با خوشه ها اندیشه کرد