12 ثانيه و ديگر هيچ
تنها 12 ثانيه كافي بود تا شهري با 100 هزار نفر جمعيت در تمام وسعت ، به تلي از خاك تبديل شود و حدود 50 هزار نفر قرباني بگيرد و 30 هزار نفر را روانه بيمارستانها بكند.(1) يك رخداد طبيعي كه ميتوانست فاجعه نباشد ، برخلاف هر رخداد غيرطبيعي ديگر كه ميتواند فاجعه آفرين باشد. بدين جهت است كه بايد براي يك رخداد طبيعي ناگريز ، ناگزير از اتخاذ شيوهاي هستيم تا به فاجعهاي تبديل نگردد و بيش از اين قرباني نگيرد. سيل نير يك رخداد طبيعي است كه سالها پيش از اين ، بصورت فاجعهاي عظيم قرباني ميگرفت و انسان را اسير خود مينمود. اما انسان ، اين اشرف مخلوقات ، اسير اين مخلوق نشد و به مدد افكار دانايان و همت عالي مسئولان ، اين رخداد طبيعي را مهار گردانيد. هرچند كه در برخي از كشورها گام را فراتر نهاده ، وقوع سيل را بعنوان منبع عظيم انرژي تلقي كرده ، درصدد استفادههاي مفيد از اين رخداد طبيعي هستند.
تراژدي بم ، زماني دردناك تر ميشود كه ميفهميم وقوع آن تنها 4 سال بعد از پايان دهه كاهش بلاياي طبيعي در جهان بوده است. دههاي كه در شروع آن ، زلزله دردناك رودبار را با همين تعداد تلفات انساني ، تجربه كرده بوديم. تجربهاي كه ميتوانست در دهه كاهش بلاياي طبيعي جهان ، منجر به تدوين دستورالعملها و استراتژيهاي مناسب گردد و با حمايت و هماهنگي سازمان ملل ، دانش فني و مهندسي ديگر كشورها را به ارمغان آورد تا بدين ارمغان، ركورد حداقل 13 ساله ايران زلزلهخيز را در زمينه تلفات انساني واگذار نمائيم و همچون ژاپن و كاليفرنيا حتي با بيش از 8 ريشتر نيز خم بر ابرو نيآوريم و در مقابل 3 نفر قرباني كاليفرنيا ، 50 هزار نفر در بم قرباني ندهيم.
و اين تراژدي دردناك، زماني اسفبار ميگردد كه وقوع پيشلرزه هاي متعدد ، خبر از احتمال زلزله سهمگيني را ميدهد. اما اين پيش آگهي بر هيچ زباني نميرود و هيچ قفلي را باز نميكند تا دانشجوئي به زير آوار نرود.(2)
و باز هم اسفناكتر زماني است كه بدون از دست دادن فرصت و بيدرنگ بعد از 24 ساعت از گذشت وقوع زلزله، گروه امداد آتشنشانان و نه گروه نجات آوارگرفتگان ، البته بدون هيچ ابزار و امكاناتي از تهران راهي بم ميگردد تا به امدادگري آوارماندگان اين اولين زلزله كشورمان (انگار اولين) بپردازند.(3)
اما اينك كه در هفتمين روز از وقوع حادثه قلم در دست گرفتهام ، بيش از گذشته – كه معلم آينده ماست – به آينده ميانديشم. به اينكه بعنوان يك دامپزشك قسم خورده ، در بعد از وقوع چنين حوادثي ، چه نقشي ميتوانم در بازيابي سلامتي جسمي، روحي و رواني بازماندگان داشته باشم؟ و نقش من نه بعنوان همكار يك پزشك ، بلكه بعنوان يك دامپزشك چيست؟
در همين زلزله بم ، بيش از 2000 نفر انسان ، زنده از زير آوار بدر آورده شدند و سگهاي زندهياب و جستجوگر كشورهاي روسيه، اسپانيا، فرانسه، انگلستان، آلمان، چك، اسلواك، دانمارك، فنلاند، نروژ، اوكراين و ... در اين امر سهيم بودهاند. ارزش اين سگها با دلار و ريال قابل برآورد نيست چراكه ارزش آنها به كاري است كه ميكنند (نجات يك انسان از مرگ ).
احتمالا اين كشورها، غذا، دارو و تجهيزات مورد نياز حيوانات خود را به همراه آوردهاند و شايد براي بازگشت آنها، دستورالعمل مدون بهداشتي و قرنطينهاي داشته باشند. اما چنين برميآيد كه سازمان دامپزشكي ايران، دستورالعمل مدون و از پيش تعيين شدهاي براي برخورد با چنين رخدادهاي طبيعي نداشته باشد و اگر هم داشته باشد هيچگونه مانور يا تمريني براي آمادگي همكاران دامپزشك انجام نميدهد. بديهي است كه هركس يا ارگاني مسئول وظايف محوله به خود اوست و قصور ديگران ، رافع مسئوليت ما نيست. پس ما بعنوان يك دامپزشك وظيفه داريم خود را از نظر علمي و عملي براي كمك به انسان و دام در چنين مواقعي آماده نمائيم و دستورالعمل مدون و مشخصي براي آن داشته باشيم تا هنگام وقوع حادثه ، بدون نياز به تشكيل جلسه و گردهمائي و هماهنگي قبلي ، بصورت كاملا هماهنگ ، هركسي به انجام هر آنچه به عهده اوست ، به خوبي عمل نمايد. ما بايد تجهيزات بيمارستاني سيار براي درمان، پيشگيري و قرنطينه سگهاي زندهياب و جستجوگر فراهم نمائيم تا بدون از دست دادن فرصت، هيچ سگي حتي براي چند لحظه، از عمليات امدادي خارج نگردد و به نجات انسان كمك كند. همچنين بايد امكانات درماني و اقدامات پيشگيرانه براي جلوگيري از شيوع بيماريهاي واگير دامي در منطقه تدارك ببينيم و با حفظ سرمايه دامي باقيمانده از زلزله، در افزايش اميد به زندگي افراد و روند بازسازي شهر سهيم باشيم.
فردا ، نه تنها فردا بلكه امروز هم دير است. زمان وقوع زلزله بعدي مشخص نيست. چيزي كه مشخص است اين است كه زلزله نبايد لرزه بر اندام ايران افكند. اين رخداد طبيعي بايد كمترين خسارات را از ما بگيرد. پيشگيري بهتر از درمان است اما درمان نيز بجاي خويش نيكوست. اگر ناگزير از اتخاذ درمان هستيم بايد براي انجام آن تعلل نورزيم و فرصت را از دست ندهيم. اما براي اينكه فرصتي از دست ندهيم بايد برنامه مشخصي داشته باشيم. و اين وظيفه هسته تدوين قوانين و دستورالعمل هاست كه با پيشنهاد آئيننامههاي اجرائي مصوب هئيت دولت و دستورالعملهاي لازم بايد گام اول را از همين امروز بردارد كه فردا دير است و زمان وقوع حادثه نزديك.
مراجع:
(1) صفحه 16 از شماره 2684 روزنامه ايران مورخ 11/10/82 ذيل خبر بم شهري زير چادرها
(2) صفحه 6 از شماره 243 روزنامه ياس نو مورخه 11/10/82 ذيل خبر تحيل زلزله بم در پژوهشگاه بينالمللي زلزله شناسي
(3) صفحه 6 از شماره 243 روزنامه ياس نو مورخه 11/10/82 ذيل خبر تحيل زلزله بم در پژوهشگاه بينالمللي زلزله شناسي