<$BlogRSDURL$>

اديبی از گوگان

Sunday, October 26, 2003¶ 4:48 PM

 

باید امشب عشق را تا فرامرز زمین آبی اندیشه ها
تا بناگوش خر دون پیشه ها
تا نگاه سبز عاشق پیشه ها
تا فرامرز سپاه بیشه ها
باز خواند و گلی از بوی مهر
در همآغوشی آن با خوشه ها اندیشه کرد
 

Post a Comment

Tuesday, October 21, 2003¶ 3:33 PM

 

در شب تنهائی جان
آن زمانی که زمانه پر بد از تاریکی غم
آرزوئی یک جرقه در دلی بی در کشید
غم دوباره شور و شر شد
آفتابی جلوه ای کرد و فروغی خودنمائی
خاطری از خاطره ها سوی جانان سرکشید
لاله از غنچه برآمد هاله از دور قمر
دوره ماتم گرفت و شادمانی پرکشید
 

Post a Comment

من شاعر نيستم اما گاهی دلم ميگيرد و ساز شاعري ميزنم. و به قول سهراب پدرم وقتی مرد پاسبانها همه شاعر بودند.

صفحه اصلی
آرشيو
فرستادن نظرات

جنين شناسي
اصول پيشگيري
بيماريهاي طيور

شعر آذری
شعر فارسی


آرشيو

09/01/2003 - 10/01/2003 10/01/2003 - 11/01/2003 11/01/2003 - 12/01/2003 12/01/2003 - 01/01/2004 01/01/2004 - 02/01/2004 04/01/2004 - 05/01/2004 06/01/2004 - 07/01/2004 12/01/2005 - 01/01/2006

[Powered by Blogger]